فرهنگ نوین مثلهای فارسی رایج در کرمان
نویسنده:
احمد ابریشمی
امتیاز دهید
هنوز توضیحاتی برای این کتاب ثبت نشده
بیشتر
آپلود شده توسط:
saidsamimi
1391/01/26
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فرهنگ نوین مثلهای فارسی رایج در کرمان
اگر ریشه در واژه آ-دائورو داشته باشد، به چِم گیاه هرزه می باشد.
با توجه به پیشینۀ کهن آن شهر باستانی، احتمالاً بازتاب جمله "عهد دقیانوس" که مفهوم زمان بسیار دور و ناشناسی دارد، بوده است و در داستان های محلی راه یافته. شاید دهیوگ-انوش بوده است، به چِم ده جاودانی.
بانگِ سگ همان پاس است، و پاس+بانی از همین ستاک می باشد. خویشکاری سگ، پاسبانی است. از ستاک پا (نگهبانی کردن، پاییدن، جلوگیری کردن) می تواند بود. در زبان لک ها و برخی از گویش های زبان کُردها به بانگِ سگ همچنان پاس می گویند. گَمالَ دێری پاسَ مه کێ، بچو بوین چاتێ: سگه دارد پاس می کند، برو ببین چه شه.
راشیدن می تواند از را-شیَئُثنَ به چِم جلوگیری کردن، باشد.
درود.
قینوس در کرمان یعنی یاوه، پرت و پلا، سخن بیهوده.
احتمالاً از واژه مرکب اوستایی گو-اَنَ-اوش بوده است، یعنی گفتاری که از روی هوش و خرد نباشد.